| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
آیا در کارآفرینی شریک داشتن خوب است؟
اکثر افراد بر این باورند که اگر شما یک شرکت را راهاندازی کردهاید، پس رئیس بزرگ هستید و تنها باید در برابر نهادهایی مانند اداره مالیات پاسخگو باشید. اما این باور صحیح نیست. شما باید تکریم و وفاداری خود را به مشتریان، عرضهکنندگان، ماموران دولتی و وکلا نشان دهید. برخلاف ظاهر، اکثر فعالیتهای اقتصادی موفق نمیتوانند به دیدگاه و فعالیتهای یک فرد به طور مجزا نسبت داده شوند.
بیل گیتس، آکیو موریتا و استیو جابز به تنهایی شرکتهای خود- به ترتیب شرکتهای مایکروسافت، سونی و اپل- را بنیان ننهادند؛ هر چند این باوری هست که توسط رسانههای عمومی ترویج شده است. در این بخش توصیههای پیرامون گرفتن یک شریک با طرح سه پرسش زیر مطرح میکنیم:
▪️چرا یک شریک مورد نیاز است؟
▪️شریک شما چه کسی باید باشد؟
▪️چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟
چرا یک شریک مورد نیاز است؟
اکثرا افراد جذب مشاغل در حوزه کارآفرینی میشوند؛ چرا که تصور میکنند کارآفرینی جایی است که آنها میتوانند فردیت خود را ابراز کنند؛ بنابراین مفهوم داشتن یک شریک به نظر غیر قابل پذیرش میآید. اما، یک شریک به شما منفعت خواهد رساند؛ چون:
▪️یک شریک میتواند در ریسکها سهیم شود.
▪️یک شریک میتواند دلگرمی و حمایت ایجاد کند.
▪️هیچکس نمیتواند همه کارها را به تنهایی و بدون کمک انجام دهد.
▪️یک شریک ممکن است به یک فعالیت اقتصادی اعتبار بدهد.
شریک شما چه کسی باید باشد؟
هرگز کسی را صرفا به این خاطر که در دسترس است، اولین کسی است که داوطلب شده یا خویشاوند یا دوست شماست، به عنوان شریک انتخاب نکنید. باید کسی را به عنوان شریک انتخاب کنید که علاقه شدیدی به کارآفرین شدن داشته باشد، مکمل شما در مهارتها، تجربیات، دانش و شخصیت مفید برای فعالیت اقتصادیتان باشد و بتوانید دیدگاه خود برای فعالیت اقتصادیتان را با او به اشتراک بگذارید.
بهترین تیمهای کسبوکار آنهایی بودهاند که شرکا یکدیگر را برحسب مهارتها، تجربیات، دانش و شخصیت تکمیل و توازنی بین رفتارها پیدا کردهاند. مثلا اگر فردی خوشبین هستید و همیشه دیدگاهی فانتزی نسبت به آینده دارید، ممکن است نیاز به یک شریک بدبین داشته باشید که اندکی واقعبین باشد.
ریچارد برانسون خیلی زود دریافت که داشتن فردی در کنارش برای جبران نقاط ضعفش تا چه حد مهم و ضروری است. برانسون در مجله «دانشآموز» جانی جمز را در کنار خود داشت. جمز میدانست که مجله باید با چه کسانی مصاحبه کند و چرا؛ در حالیکه برانسون توانایی برای ترغیب آنها برای موافقت کردن با یک مصاحبه را داشت. مایکروسافت، اپل و اوراکل محصولات و فرهنگهای کاملا متفاوتی دارند اما حداقل در یک مورد مشترک هستند: هر کدام از آنها یک فروشنده پرانرژی را در کنار یک نابغه تکنیکی قرار دادهاند: بیل گیتس با پل آلن در مایکروسافت، استیو جابز با استیو وازنیاک در اپل و لری الیسون با باب ماینز در اوراکل.
چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟
فعالیتهای اقتصادی کارآفرینانه اغلب مملو از داستانهای مشاجرهها و حتی دعواهای دادگاهی بین شرکاست. گاهی این مشاجرهها در حد یک رنجش و دلخوری هستند و گاهی میتوانند فاجعهآمیز باشند. بنابراین شرکا باید تا جای ممکن روی بسیاری از مسائل- از جمله استراتژی شرکت و فرآیندهای حول انحلال شرکت- به اجماع برسند.
منبع: کتاب Never Bet The Farm
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید